...را باید چراغ راه آینده کرد و از آن پلی ساخت برای عبور از دره ها و رودخانه هایی که در پیش رو داریم. ما چه کرده ایم؟ نیمکتی ساخته ایم از آنچه از گذشته ی مان در ذهن خود داریم، روی آن لم داده ایم و این رود بزرگ را نظاره می کنیم. گویا قصد عبور از این رود را نداریم و به قول معروف همینجا جا خوش کرده ایم، با گذشته ای که شاید اصلا وجود خارجی نداشته.
نه، نمی توان نگاه را از گذشته به یکباره برداشت. آنچه ما امروز هستیم نتیجه ی دیروز ماست و برای این که بتوانیم دلایل "این" شدن خود را بیابیم باید در دیروز خود کنکاش کنیم. برای مطالعه ی آینده ی خود باید گذشته را ورق بزنیم، اما تا کی و کجا؟
انسان می تواند به اعماق برود برای غرق شدن و یا جستجو کردن. ما کدام یک را انتخاب کرده ایم؟ آینده می آید. آیا ما خود را برای آن آماده کرده ایم؟ آیا ما از گذشته ی خود پند گرفته ایم؟ آیا گذشته ی ما چراغ راه آینده یمان هست یا این که پرده ای شده بر دیدگان ما؟ قل و زنجیری بر عقلانیت و خردمان که ما را به قهقرای چاهی می کشد تار و سیاه.
بیایید از نو شروع کنیم، از اینجا و اکنون و سعی کنیم آن چیزی باشیم که می خواهیم نه آنچه باید باشیم. بیایید این سفر را، سفر خود را به سوی آینده با گامی آغاز کنیم کمی متفاوت. ما امروز تاریخ فردای خود را می سازیم.
سلام
با نظر شما موافقم
هم اندیشی مدیر.../اولین کنسرت اس...هرمز نو به روز است
با سلام خدمت دوست نا شناخته . اولین باره که به بلاگ شما سر می زنم ولی نمیدانم چرا فکر می کنم این قلم برایم اشنا است و نوشتهایتان گویا زبان مشترک ما است.
در دنیای مجازی بعضی وقتها به افرادی بر می خوری که فکر می کنی سالها انها را می شناسی بدون اینکه دیده باشی
موفق بشی
سلام چوک عزیز سورو
در آلبوم عکس هایم تصویری دارم از برگ یک نخل و پشت آن دریا، و توی آن قایق و پشت آن جزیره ای. پشت آن عکس نوشته:
مسجد سورو
درد مشترک زبان مشترک می سازد.
پیروز و شاد باشی.
بی خیال ِ ساختن آینده.همون آینده ای که برامون ساختن واسه هفت پشتمون بسه.بهتره ماها حداقل چیز نزنیم به آینده ی ملت...
شما را درک می کنم اما نظرتان را قبول ندارم هموطن. انفعال چیزیست که خیلی ها ما را به سویش ثوق می دهند و یا می خواهند بدهند. وانگهی، می توانیم از خودمان شروع کنیم و کاری به ملت نداشته باشیم. از "من" شروع کنیم، منِ خورک و یا زهرا. آیا بی خیال آن هم باید بود؟
پیروز باشید!